جدول جو
جدول جو

معنی ابن کوره - جستجوی لغت در جدول جو

ابن کوره(اِ نُ ؟)
ابوسلیمان داود بن کورۀ قمی. از علمای شیعه. او راست: کتاب الرحمه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ عَ شَ رَ)
عزالدین حسن بن علی بن احمد بن یوسف کروانی عاملی. فقیه شیعی. تلمیذ ابن فهد، و او بمائۀ نهم هجری در جبل عامل میزیسته است
لغت نامه دهخدا
(اُ زُ)
کوهی است در لاریجان. (سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو ص 157 بخش انگلیسی از نقشه های شتال و دمرگان)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بُرْ رَ)
نان. خبز. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(رَ/ رِ)
اهل عمل. اهل کار. ظاهراً بیشتر درموقعی استعمال شود که بخواهند صلاحیت شخصی را برای کار و شغلی برسانند. (فرهنگ فارسی معین) :
ز ما ده برادر کس این کاره نیست
ملک را در این کار بیغاره نیست.
شمسی (یوسف وزلیخا).
چون زمین و چون جنین خونخواره ام
تا که عاشق گشته ام اینکاره ام.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ کَمْ مو نَ)
عزالدوله سعد بن منصور اسرائیلی، صاحب شبهۀ مشهوره. او راست: شرح تلویحات سهروردی شیخ اشراق. تنقیح الابحاث فی البحث عن الملل الثلاث. شرح اشارات شیخ الرئیس ابوعلی و آنرا به نام فرزند خود شمس الدین صاحب دیوان الممالک کرده است، و در این شرح آنچه از کلمات حکما و شرح خواجۀ طوسی پسند کرده گنجانیده، به نام شرح الاصول و الجمل من مهمات العلم و العمل. و کتاب تنقیح الابحاث او در ابطال دین مسیح و مسلمانی و اثبات دین یهود است و زین الدین بن محمد ملطی متوفی به سال 788 ه. ق. را بر آن ردّی است موسوم به نهوض حثیث النهود الی خوض خبیث الیهود. و نیز ابن ساعاتی متوفی به سال 694 ه. ق. را بر آن رد دیگر است به نام الدرالمنضود فی الرد علی فیلسوف الیهود
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
ابوالحسن علی بن محمد بن الزبیر الاسد الکوفی. عالم نحوی لغوی. او راست: کتاب فی معانی الشعر و اختلاف العلماء. کتاب القلائد و الفرائد در لغت و شعر. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ رَ)
ابوبکر محمد بن حسن بن فورک، ملقب به استاد، از مردم اصفهان. ادیب نحوی و متکلم. بنابه درخواست مردم نیشابور بدان شهر شد و در آنجا او را مدرسه و خانه ای کردند، گذشته از افادات علمی نزدیک صد کتاب در علوم مختلفه نگاشت و سفری به مجادلۀ کرامیه بغزنه رفت و در بازگشت ازغزنه در راه مسموم شد. قبر او به حیره از محلات قدیم نشابور است. وفات او به سال 406 ه. ق. بوده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ قِ رَ)
ماری است خرد. ماری باریک. (المزهر)
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ بُ رَ)
کنیت عبدالله بن عمر بن بجرۀ قرشی عدوی. یکی از اصحاب رسول صلوات الله علیه.
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ تَ رَ)
مرغی است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ زُ رَ)
سیدعزالدین ابوالمکارم حمزه بن علی بن ابی المحاسن زهرۀ حلبی. معروفترین دانشمند خاندان بنی زهره، فقیه شیعی. استادابن ادریس و شاذان بن جبرئیل. او را کتب بسیار است، ازجمله: غنیهالنزوع الی علمی الاصول و الفروع. قبس الانوار. کتاب النکت در نحو و مقالات و رسائل مختلفه (511-585 ه. ق.). برادر ابوالمکارم موسوم به عبدالله ابوالقاسم نیز تصانیف کثیره داشت، از آنجمله: الغنیه عن الحجج و الادلّه که بین فقها معروف است و از آن بسیار نقل کنند و کتاب تجرید و تبیین المحجه و غیر آن
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ سُکْ کَ رَ)
محمد بن عبدالله بن محمد شاعر. از اخلاف مهدی خلیفۀ عباسی. وفات 385 ه. ق. دیوانی مشتمل بر پنجاه هزار بیت داشته است. و او در تشبیهات بدیعه و مجون و فکاهه معروف است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ)
فرمانروای غور بوده و در جنگی با سلطان محمود سبکتکین مغلوب شده و مملکت او بتصرف سلطان درآمده است و به سال 400 ه. ق. پس از این شکست خود را مسموم کرده و درگذشته است
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن آوری
تصویر ابن آوری
شغال شکال
فرهنگ لغت هوشیار
اهل عمل اهل کار. توضیح بیشتر در موقعی استعمال شود که بخواهند صلاحیت شخصی را برای کار و شغلی برسانند
فرهنگ لغت هوشیار
آن بار، آن دفعه
فرهنگ گویش مازندرانی
از پایین
فرهنگ گویش مازندرانی